page contents
بلاگنگارش دانشگاهی

اشتباهات نگارشی رایج در پروپوزال و پایان‌نامه ۱ – قانون جدانویسی و سرهم‌نویسی

دانشجویان در هنگام نوشتن پروپوزال و پایان‌نامه برخی از اشتباهات نگارشی رایج را انجام می‌دهند که با دانستن آنها و درست‌نویسی می‌توانند حرفه‌ای‌تر کار و در وقت خود صرفه‌جویی کنند.

چه اشتباهات نگارشی رایج در پروپوزال و پایان‌نامه دانشجویان وجود دارد که شما نباید آنها را انجام دهید؟

درست‌نویسی و آشنایی با اصول نگارش یکی از مهارت‌هایی است که انتظار می‌رود دانشجویان در طول تحصیل کسب و از آن استفاده کنند.

نوشتن علمی به طور رسمی در دوره کارشناسی ارشد و با ارائه و تصویب پروپوزال آغاز می‌شود. دانشجو از ابتدا که شروع به نگارش پروپوزال می‌کند ممکن است خطاهایی در نگارش مرتکب شود که به سادگی قابل جلوگیری است.

علم به اصول نگارش و درست نویسی از ابتدای کار باعث می‌شود که وقت و انرژی دانشجو به منظور ویرایش و اصلاح اشکالات هدر نرود.

اما این اشتباهات رایج چیست؟ این اشتباهات از آن دسته اشتباهات هستند که به کرات در آثار اولیه پژوهشگران جوان دیده می‌شود و می‌توان آنها را در دسته‌های مختلف ارائه داد

در این سلسله مباحث به اشتباهات رایج نگارش می‌پردازیم. در این مقاله براساس دستور خط زبان معیار فرهنگستان قانون جدانویسی و سرهم‌نویسی گفته می‌شود.

مشاهده فهرست کتاب‌های آئین نگارش فارسی

قانون جدانویسی و سرهم‌نویسی

در نگارش فارسی کلمات و حروفی وجود دارند که ممکن است برای نگارش آنها دچار اشتباه شویم. این اشتباه از آن دست که نمی‌دانیم آیا باید این کلمات را سر هم بنویسیم یا جدا؟

این، آن جدا از جزء و کلمۀ پس از خود نوشته مى‌شود:

استثنا: آنچه، آنکه، اینکه، اینجا، آنجا، وانگهى

همین، همان همواره جدا از کلمۀ پس ­از خود نوشته‌ مى‌شود:

      همین خانه، همین‌جا، همان کتاب، همان‌جا

هیچ همواره جدا از کلمۀ پس از خود نوشته مى‌شود:

      هیچ‌یک، هیچ‌کدام، هیچ‌کس

چه جدا از کلمۀ پس از خود نوشته مى‌شود، مگر در:

      چرا، چگونه، چقدر، چطور، چسان

چه همواره به کلمۀ پیش از خود مى‌چسبد:

      آنچه، چنانچه، خوانچه، کتابچه، ماهیچه، کمانچه، قباله‌نا‌مچه

را در همه جا جدا از کلمۀ پیش از خود نوشته مى‌شود، مگر در موارد زیر:

      چرا در معناى «براى چه؟» و در معناى «آرى»، در پاسخ به پرسش منفى.

که جدا از کلمۀ پیش از خود نوشته مى‌شود:

      چنان‌که، آن‌که (= آن‌کسى‌که)

استثناء: بلکه، آنکه، اینکه

بى ‌همیشه جدا از کلمۀ پس از خود نوشته مى‌شود، مگر آنکه کلمه بسیط‌گونه باشد، یعنى معناى آن دقیقاً مرکب از معانى اجزاى آن نباشد:

          بیهوده، بیخود، بیراه، بیچاره، بینوا، بیجا

مى و همى همواره جدا از کلمۀ پس از خود نوشته‌ مى‌شود:

         مى‌رود، مى‌افکند، همى‌گوید

هم ‌همواره جدا از کلمۀ پس از خود نوشته مى‌شود، مگر در موارد زیر:

  1. کلمه بسیط‌گونه باشد:

همشهرى، همشیره، همدیگر، همسایه، همین، همان، همچنین، همچنان

  1. جزء دوم تک‌هجایى باشد:

همدرس، همسنگ، همکار، همراه

در صورتى که پیوسته‌نویسى «هم» با کلمۀ بعد از خود موجب دشوارخوانى شود، مانند همصنف، همصوت، همتیم جدانویسى آن مرجّح است.

  1. جزء دوم با مصوت «آ» شروع شود:

           همایش، هماورد، هماهنگ

در صورتى که قبل­از حرف «آ» همزه در تلفّظ ظاهر شود، هم جدا نوشته مى‌شود:

           هم‌آرزو، هم‌آرمان

تبصره: هم، بر سر کلماتى که با «الف» یا «م» آغاز مى‌شود، جدا نوشته مى‌شود:

           هم‌اسم، هم‌مرز، هم‌مسلک

تر و ترین همواره جدا از کلمۀ پیش از خود نوشته مى‌شود، مگر در:

           بهتر، مهتر، کهتر، بیشتر، کمتر

ها (نشانۀ جمع) در ترکیب با کلمات به هر دو صورت (پیوسته و جدا) صحیح مى‌باشد:

           کتابها/ کتاب‌ها، باغها/ باغ‌ها، چاهها /چاه‌ها، کوهها/ کوه‌ها، گرهها/ گره‌ها

اما در موارد زیر جدانویسى الزامى است:

  1. هرگاه ها بعداز کلمه‌هاى بیگانۀ نامأنوس به کار رود:

مرکانتیلیست‌‌ها، پزیتیویست‌ها، فرمالیست‌‌ها

  1. هنگامى که بخواهیم اصل کلمه را براى آموزش یا براى برجسته‌سازى مشخص کنیم:

کتاب‌ها، باغ‌‌ها، متمدن‌ها، ایرانى‌ها

  1. هرگاه کلمه پردندانه (بیش­از سه دندانه) شود و یا به «ط» و «ظ» ختم شود:

    پیش‌بینى‌ها، حساسیت‌‌ها، استنباط‌ها، تلفّظ‌ها

  1. هرگاه جمع اسامى خاص مدّ نظر باشد:

    سعدى‌ها، فردوسى‌ها، مولوى‌ها، هدایت‌ها

  1. کلمه به هاى غیرملفوظ ختم شود:

    میوه‌ها، خانه‌ها

یا به هاى ملفوظى ختم شود که حرف قبل از آن حرف متّصل باشد:

    سفیه‌ها، فقیه‌ها، پیه‌ها، به‌ها

 

 

در مواردی که نگارش به هر دو صورت درست باشد، توجه کنید که در کل نوشتار خود از یک قانون پیروی کنید. به این معنا که اگر سر هم می‌نویسید در کل پایان‌نامه به همین صورت عمل کنید و اگر جدا نوشته‌اید نیز به همین شکل ادامه دهید.

در باب پیوسته‌نویسى و یا جدانویسى ترکیبات در زبان فارسى سه فرض قابل تصوّر است:

  1. تدوین قواعدى براى جدانویسى همۀ کلمات مرکب و تعیین موارد استثنا؛
  2. تدوین قواعدى براى پیوسته‌نویسى همۀ کلمات مرکب و تعیین موارد استثنا؛
  3. تدوین قواعدى براى جدانویسى الزامى بعضى از کلمات مرکب و پیوسته‌نویسى بعضى دیگر و دادن اختیار در خصوص سایر کلمات به نویسندگان.

 

درست نویسی

فرهنگستان در تدوین و تصویب «دستور خطّ فارسى»، فرض سوم را برگزیده و تنها موارد الزامى جدانویسى و یا پیوسته‌نویسى را به شرح زیر معین کرده است:

الف) کلمات مرکبى که الزاماً پیوسته نوشته مى‌شود:

  1. کلمات مرکبى که از ترکیب با پیشوند ساخته مى‌شود همیشه جدا نوشته مى‌شود، مگر مرکب‌هایى که با پیشوندهاى «به»، «بى» و «هم»، با رعایت استثناهایى، ساخته مى‌شود و احکام آن در «املاى بعضى از واژه‌ها و پیشوندها و پسوندها» (ص 22 و 23) آمده است.
  2. کلمات مرکبى که از ترکیب با پسوند ساخته مى‌شود همیشه پیوسته نوشته مى‌شود، مگر هنگامى که:

الف) حرف پایانى جزء اوّل با حرف آغازى جزء دوم یکسان باشد:

نظام‌مند، آب‌بان

ب) جزء اوّل آن عدد باشد:

پنج‌گانه، ده‌گانه، پانزده‌گانه

استثنا: بیستگانى (واحد پول)

تبصره: پسوند «وار» ازحیث جدا و یا پیوسته‌نویسى تابع قاعده‌اى نیست، در بعضى کلمه‌ها جدا و در بعضى دیگر پیوسته نوشته مى‌شود:

طوطى‌وار، فردوسى‌وار، طاووس‌وار، پرى‌وار

بزرگوار، سوگوار، خانوار

  1.  مرکب‌هایى که بسیط‌گونه است:

آبرو، الفبا، آبشار، نیشکر، رختخواب، یکشنبه، پنجشنبه، سیصد، هفتصد، یکتا،

بیستگانى

  1. جزء دوم با «آ» آغاز شود و تک‌هجایى باشد:

گلاب، پساب، خوشاب، دستاس

تبصره: جزء دوم، اگر با «آ» آغاز شود و بیش‌از یک هجا داشته باشد، از قاعده‌اى تبعیت نمى‌کند: گاهى پیوسته نوشته مى‌شود، مانند دلاویز، پیشاهنگ، بسامد، و گاهى جدا، مانند دانش‌آموز، دل‌آگاه، زبان‌آور.

  1. هرگاه کاهش یا افزایش واجى یا ابدال یا ادغام و مزج یا جابه‌جایى آوایى در داخل آنها روى داده باشد:

چنو، هشیار، ولنگارى، شاهسپرم، نستعلیق، سکنجبین

  1. مرکبى که دست‌کم یک جزء آن کاربرد مستقل نداشته باشد:

غمخوار، رنگرز، کهربا

  1. مرکب‌هایى که جدا نوشتن آنها التباس یا ابهام معنایى ایجاد کند:[1]

بهیار (به‌یار)، بهروز (به‌روز)، بهنام (به‌نام)

[1]. این التباس بیشتر در بــِهْ، ‌کهْ و کهْ (صورت کهْ بیشتر در قدیم و عمدتاً در شعر به کار رفته است) مشاهده مى‌شود: بهساز، کهربا، کهکشان، کهگِل، کهریز، کهسار.

  1. کلمه‌هاى مرکبى که جزء دوم آنها تک‌هجایى باشد و به‌صورت رسمى یا نیمه‌رسمى، جنبۀ سازمانى و ادارى و صنفى یافته باشد:

استاندار، بخشدار، کتابدار، آشپز

 

ب) کلمات مرکبى که الزاماً جدا نوشته مى‌شود:

  1. ترکیب‌هاى اضافى (شامل موصوف و صفت، و مضاف و مضاف‌ٌ‌الیه):

دست‌کم، شوراى عالى، حاصل ضرب، صرف ‌نظر، سیب‌زمینى، آب‌میوه، آب‌لیمو

  1. جزء دوم با «الف» آغاز شود:

دل‌انگیز، عقب‌افتادگى، کم‌احساس

  1. حرف پایانى جزء اول با حرف آغازى جزء دوم همانند یا هم‌مخرج باشد:

آیین‌نامه، پاک‌کن، کم‌مصرف، چوب‌برى، چوب‌پرده

  1. مرکب‌هاى اتباعى و نیز مرکب‌هاى متشکل از دو جزء مکرر:

سنگین‌رنگین، پول‌مول، تک‌تک، هق‌هق

  1. مصدر مرکب و فعل مرکب:

سخن گفتن، نگاه داشتن، سخن گفتم، نگاه داشتم

  1. مرکب‌هایى که یک جزء آن‌ها کلمۀ دخیل باشد:

خوش‌پُز، شیک‌پوش، پاگون‌دار

  1. عبارت‌هاى عربى که شامل چند جزء باشد:

مع‌ذلک، من‌بعد، على‌هذا، ان‌شاء‌الله، مع‌هذا، بارى‌تعالى، حقّ‌تعالى، على‌اىّ‌حال

تبصره: هر دو صورت نوشتارى «باسمه‌تعالى» و «بسمه‌تعالى» جایز است.

  1. یک جزء از واژه‌هاى مرکب عدد باشد:

پنج‌تن، هفت‌گنبد، هشت‌بهشت، نُه‌فلک، ده‌چرخه

تبصره: به‌استثناى عدد یک، که بسته به مورد و با توجّه به قواعد دیگر، با هر دو املا صحیح است:

یکسویه/ یک‌سویه؛ یکشبه/ یک‌شبه؛ یکسره/ یک‌سره؛ یکپارچه/ یک‌پارچه

  1. کلمه‌هاى مرکبى که جزء اوّل آنها به «هاى غیرملفوظ» ختم شود (هاى غیرملفوظ در حکم حرف منفصل است):

بهانه‌گیر، پایه‌دار، کناره‌گیر

تبصره: کلمه‌هایى مانند تشنگان، خفتگان، هفتگى، بچگى که در ترکیب، هاى غیرملفوظ آنها حذف شده و به‌جاى آن «گ» میانجى آمده است، از این قاعده مستثناست.

  1. کلمه با پیوسته‌نویسى، طولانى یا نامأنوس یا احیاناً پردندانه شود:

عافیت‌طلبى، مصلحت‌بین، پاک‌ضمیر، حقیقت‌جو

  1. هرگاه یکى از اجزاى کلمۀ مرکب داراى چند گونۀ مختوم به حرف منفصل و حرف متصّل باشد، چون جدانویسى گونه یا گونه‌هاى مختوم به حرف منفصل اجبارى است به تبع ‌آن جدانویسى گونه یا گونه‌هاى دیگر نیز منطقى‌تر است:

پابرهنه/ پاىْ‌برهنه؛ پامال/ پاىْ‌مال

  1. یک جزء کلمۀ مرکب صفت مفعولى یا صفت فاعلى باشد:

اجل‌رسیده، نمک‌پرورده، اخلال‌کننده، پاک‌کننده

  1. یک جزء آن اسم خاص باشد:

سعدى‌صفت، عیسى‌دم، عیسى‌رشتۀ مریم‌بافته

  1. جزء آغازى یا پایانى آن بسامد زیاد داشته باشد:

نیک‌بخت، هفت‌پیکر، شاه‌نشین، سیه‌چشم

  1. هرگاه با پیوسته‌نویسى، اجزاى ترکیب معلوم نشود و احیاناً ابهام معنایى پدید آید:

پاک‌نام، پاک‌دامن، پاک‌راى، خوش‌بیارى

 

مشاهده بیشتر

شهربانو صادقی گورجی

شهربانو صادقی گورجی هستم. کارشناس ارشد علم اطلاعات و دانش شناسی. قصد دارم تجربیات ۲۰ ساله خودم رو در حوزه مهارت‌های سواد اطلاعاتی و جستجو و بازیابی منابع به دانشجویان و پژوهشگران منتقل کنم. امید است با تجهیز به مهارت‌های دانشی، زندگی بهتری برای خود و اطرافیانمان رقم بزنیم و جامعه دلخواهی را بسازیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا